سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عنوان

صفحه خانگی پارسی یار درباره

?جوابیه ای که تابناک منتشر نکرد?!

    نظر






سلام

چند روز پیش سایت تابناک در مورد یکی از مطالب بنده (که خیلی هم جنجالی شد) یک مقاله نوشته بوده + و من بعد از چند روز از طریق دوستان مطلع شدم.

جوابیه ای به این سایت ارسال کردم که متاسفانه منتشر نشد!حالا آیا این کار اخلاقی است  یا نه من نمی دونم ولی خدا بزرگه من یکی که به این مسائل عادت کردم!

از کسانی که بار اولشان هست که به این وبلاگ می آینده خواهش می کنم اول تمام بحث ها با موضوع مصباح کیست؟ را بخونند بعد قضاوت کنند که آیا من جزء توهین کنندگان به آیت الله مصباح هستم یا نه؟آیا کسی که این توهین ها را نقل کند مستحق برخورد است یا گوینده این سخنان!؟

متن جوابیه منتشر نشده:







سلام




احتراماً،
با توجه به خبر به شماره کد
98567 مورخ 24/2/1389 با عنوان <<سواستفاده غیراخلاقی یک کاربر از امکانات یک سایت>> جوابیه زیر جهت درج
در آن سایت تقدیم می گردد، خواهشمند است دستور فرمایید جهت اطلاع بینندگان گرامی
در اسرع وقت اطلاع رسانی لازم صورت پذیرد
. در
صورت عدم درج پاسخ یا ایراد اتهامات دوباره در انتشار جوابیه، بنده حق چاپ این
جوابیه و توضیحات آن را در سایت های دیگر محفوظ می دانم.


بنده صاحب یک وبلاگ در حد یک لینک در
یک سایت خبری هستم که بنا به گفته شما سوء استفاده غیر اخلاقی از امکانات یک سایت
کرده ام. البته اعتراف می کنم متن خبر سایت تابناک به گونه ای تنظیم شده بود که حتی
بنده هم به نویسنده وبلاگ (خودم!) بد بین شدم.


بنده بسیار متعجبم که شما چگونه مطلبی
را چنین یک طرفه و بدون ذکر منبع آن نقد کرده اید. بنده در وبلاگ خود هدفی جز دفاع
از آیت الله مصباح نداشتم، کسی که به نظر من مظلوم بود، مظلومی که هیچ مدافعی نداشت
تا بتواند زحماتش را به درستی نشان دهد، ولی متاسفانه در اقدامی عجیب در نوشته ی
شما، بنده جزء توهین کنندگان به ایشان معرفی شدم!


حکایت غریبی است، زمانی که کاریکاتور
ها و توهین ها به آیت الله مصباح را میدیدم همیشه در ذهن داشتم که تحمل این توهین
ها و تهمت ها کار سختی است و روزگار گردید و من هم متهم شدم ،و همدرد با مصباح...


و چه درد شیرینی...


هیچ دفاعی از خودم ندارم هر صفتی که
سایت شما برای من صلاح بداند هستم "غیر حرفه ای"، "ناپسند"،
"غیر اخلاقی" و...
نمی دانم چرا سایت تابناک تمام صحبت های غیر
انسانی و
غیر حرفه ای من را با نمایش صفحه وبلاگ و
همین طور درج تک تک سخنان توهین آمیز بنده در سایت خود درج کرده است به راستی اگر
نیت شما ناراحتی از توهین به آیت الله مصباح است چرا با انتشار کاریکاتور ها و
توهین های روزنامه ها در سالهای قبل ،در زدون غبار از چهره آیت الله مصباح یزدی
گامی بر نمی دارید؟


آیا شما واقعا متوجه نشدید که این
صحبت هایی که "توهین آمیز" خواندید فقط نقل قول بود و به زبان کنایه
نوشته شده بود!؟ به گمانم عقل می گوید، گوینده این صحبت ها و توهین ها بیشتر
شایسته سرزنش باشند تا من که فقط به کنایه این صحبت ها را "نقل" کرده
ام. ای کاش شما به صحبت های کسانی که همه روزه در سایتها، من جمله سایت شما
+
این صحبت ها را بیان می کنند انقدر حساس می بودید و نقدشان می کردید.


متاسفانه باید گفت هر روز صد ها نفر
با جست و جوی چنین کلماتی (و حتی بدتر) در طلب رسوایی، فحاشی ،عدم سابقه مبارزه  و... به وسیله موتورهای جست و جو به سایت بنده
هدایت میشوند و در نتیجه با مظلومیت آیت الله مصباح آشنا می شوند؛ گمان نکنم من
سهمی در گمراهی مردم داشته باشم. بلکه بنده مجبورم با انتخاب چنین تیترهایی این
امکان را به چنین افراد بدهم که با واقعیت آشنا بشوند. مطمئن هستم شما با اصول
اولیه تیتر نویسی آشنایی کامل دارید. بله، بنده مجبورم چنین تیتر بنویسم...


باور نمی کنم که کسی مطلب بنده را
خوانده باشد و متوجه نشده باشد که تمامی این سخنان، سخنانی کنایه ای به مخالفان
ایشان باشد. البته فقط دو سایت به اشتباه مطلب سایت بنده را درک نکردند: یکی سایت
بالاترین با پایین ترین ضریب هوشی که شرح آن در پست
بعدی
ذکر شد، و یکی هم سایت شما!


ذکر شده است احیانا اگر کسی مطلب را
تا انتها نخواند برداشت بدی به ذهنش می رسد و می ماند، البته می توان منظور تابناک
را متوجه شد چون دقیقا این اتفاق برای سایت بالاترین افتاد
!


من می دانم که نباید این گونه تیتر زد
ولی تنها راه من برای رساندن حرف به مخاطب همین است بنده وبلاگی دارم که در
خوشبینانه ترین حالت 5 هزار بازدید در روز دارم و با امکانات محدود می نویسم و
حداکثر یک لینک در یک گوشه یک سایت یک گوشه ی اینترنت هستم! اگر همه ی سایت ها من
جمله سایت شما انقدر حق طلب شدند که به خاطر مسائل سیاسی چشم بر حقایق نبدند و از
این نترسند که نکند به کسی بربخورد و مثلا اسکن اعلامیه هایی که
آیت الله مصباح  یزدی امضا کرده
است و سالها به امضا نکردن آنها متهم شده است منتشر می کردید، من هم مجبور نمی شدم که
اینگونه تیتر بزنم!


مخاطبی که سالها فقط مطالبی یک طرفه
شنیده است و به برکت بعضی ها هر دفاعی از آقای مصباح را با چماق فحاشی ساکت می کنند؛
من مقصرم که سالهاست این فضا ایجاد شده است که مخاطبان به طلب رسوایی مصباح به
وبلاگ من می آیند؟ در حالی که کسانی که به طلب این مطالب وارد این وبلاگ می شوند
برای اولین بار در زندگیشان بدون این که تهمتی به آقای مصباح اضافه کنند (حتی با
پاسخ تعدادی از تهمت ها) از این وبلاگ خارج میشوند
.


به راستی شما و دیگر دوست داران آقای
مصباح در سالهای گذشته که امثال این صحبت ها و کاریکاتور ها علیه ایشان کشیده می شد
به درستی از وی به صورتی انسانی و اخلاقی دفاع نکرده اید، که در نتیجه امروزه من
ِجوان پر از عیب و تقصیر و ناانسان و بی اخلاق مجبور به نوشتن این مجیزه در دفاع
از ایشان می شوم
!


روزگاری مردی وارد روستایی شد و سگی دنبالش
کرد از قضا هوا برفی بود و یخبندان هر چه سعی کرد که سنگی از زمین بردارد تا سگ را
فراری دهد به خاطر یخبندان نشد و چنین گفت که عجب روزگاری است که سنگ را می بندند
و سگ را آزاد می گذارند که به نوعی زبان حال من است
...


به نظر شما این کار تابناک که وبلاگ
من را –حتی بدون گذاشتن لینک به اصل مطلب- نقد کرد اخلاقی بود؟


به نظر شما اخلاقی بود که در یک سایت
به یک وبلاگِ در حد لینک در سایت دیگری حمله کرد و فرصت دفاع نداد؟


بنده بسیار خوشحال شدم که 
این مطلب شما در اینترنت ده ها برابر وبلاگ من پژواک پیدا کرد و از همه بیشتر
از این خوشحال شدم که آقای منتجب نیا که زمانی فرموده بودند:


آقای مصباح قبل از پیروزی انقلاب و در
حالی که حضرت امام در تبعید و اساتید و مدرسین حوزه علمیه قم در بازداشت و تبعید
بودند و مردم در تظاهرات و حرکت های انقلابی شهید می دادند... حاضر نبودند که یک
سیلی در راه مبارزه با رژیم شاه تحمل کنند و بزرگان نقل می کنند که در صدد نوشتن
کتابی علیه حکومت اسلامی بودند به این معنا که هر حکومت قبل از پیروزی امام مهدی
(عج)مشروعیت ندارد---روزنامه بیان 23 فروردین 79 ص 3 رسول منتجب نیا


این مطلب شما را در سایت شخصی خود پوشش دادند!


شاید بتوان گفت برای شروع در اثبات حسن نیت می توانید اسکن
تمام اعلامیه هایی که آقای مصباح در دفاع از انقلاب اسلامی ایران امضا کرده است و
در وبلاگ بنده موجود است (برای جلوگیری از اتهام به آیت الله مصباح در جواب به
اتهامات آقای منتجب نیا) منتشر کنید و آقای منتجب نیا هم این مطلب را از سایت شما
لینک کنند. البته بنده بعید می دانم!


عمار


پ.ن.1:من منتظر اتفاقات و سنگ اندازی های بعدی هستم

پ.ن.2:من کار پیدا کردم! اگه می بینید که کمتر وقت میذارم یا اینکه زیاد طول میکشه که نظرات تایید بشه علتش اینه!کاری که می تونه به من تو افکار بزرگم کمک کنه

...افکار خیلی خیلی بزرگ


تفاوت تشیع پیکر کشتگان جنگ در ایران و امریکا+عکس

    نظر

ایران...


امریکا...

شاید نترسیدن از مرگ تمام تفاوت ماست.

شاید تو ایران همه مردم دوست دارن جای اون شهید تو تابوت باشن ولی شاید تو امریکا همه دوست ندارن جای اون تو تابوت باشن!

پ.ن.1:ممنون آقا مهدی که نظر دادی :)))

منم فکر کنم فکرهامون به هم نزدیک باشه ،نکته های مهمی گفتید که من همیشه سعی کردم مد نظرم باشه فکر کنم این پست هم با توجه به این نکات نوشتم.تذکر خیلی مهمی بود.

پ.ن.2:دوست عزیز به درستی اشاره کردند که شهدا زنده اند ،من به خاطر محدودیت در تیتر مجبور شدم اینجوری بنویسم ببخشید.

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا....

پ.ن.3:واقعا از دست بعضی از این سایتها شاکیم!

من پایین وبلاگ نوشتم که هر کی خواست کپی کنه چون برام مهم نبود اسم من باشه ولی انگار بعضی ها دارن برای من مشکل درست می کنند.تو سایت جهان مطلب من بدون پی نوشت ها ذکر شده و عده ای اومدن نظر دادن و منو نفرین کردن...

یک گفته با چشم گریون محشور بشی و این صحبتها فکر کنم اون جمله پایین وبلاگ رو عوض کنم بهتر باشه حداقل مجبور میشن منبع رو ذکر کنند و کسی بخواهد فحش بده مجبور میشه بیاد اینجا فحش بده و ببین من عقیدم نسبت به شهدا چیه و این حرفها به من نمی چسبه!

واقعا چی فکر می کردیم چی شد!!!

اینم نظرات:



برادر متمدن، ما وحشی های از جان گذشته
واگذارت می کنیم به همون شهید و خدای اون شهید. مطمئن هستم که در روز قیامت
چشمهات گریونه و از این حرفت خیلی پشیمانی. ولی بدون که پشیمونی اونجا
دیگه سودی نداره .


شهادت هنر مردان خداست،

اقای بی هنر!


آدم باید احمق باشه که دغدغش چطور تشیع شدن باشه!!! مثل اون دوست اولیمون
که مدل تشیع دومی رو انتخاب کرد.

مهم اینه که چطور تبدیل به جنازه میشی ؟

بسیار واضحه که اولی در راه دفاع از وطن و داخل خاک کشورپر افتخار و مقدسش
به شهادت رسیده و دومی در راه تجاوز و چپاول ملتها و در خاک کشوری دیگه به
هلاکت رسیده!

به خاطر همینه که به قول جهان نیوز:

" شاید تو ایران همه مردم دوست دارن جای اون شهید تو تابوت باشن ولی شاید
تو امریکا همه دوست ندارن جای اون تو تابوت باشن! "

وحشی اونیه که چطور تشیع شدن بر چطور مردن ترجیح میده!


یعنی شما نمیدونین دومی داره با تشریفات رسمی نظامی به خاک سپرده میشه؟ چون
احتمالا یه سرباز از جنگه عراق یا افغانستان بوده !


این چند تا از کامنت ها...

اصلا بحث ما سر این صحبت ها نبود البته این مطلب نشون داد که از یه عکس چندین برداشت کاملا متفاوت داشت!دو تا عکس دو تا تفاوت !شهیدی که به بین مردم ایران بر میگرده به دوش مردم میره ولی...

پ.ن.4:آقای امیر علی موسوی یه سری توهین و صحبت هایی نوشته بودن و خلاصه لپ کلام ایشون جدایی دین از سیاست بود فکر کنم جزء انجمن حجتیه بودن! ،چون به امام توهین کرده بود نگذاشتم...


چرا بعضی ها هر حرفی رو قبول می کنند؟

    نظر

سلام


خیلی وقته
که نظرات مردم رو می خونم ،همیشه برام این سوال بوده که چرا بعضی ها هر حرف باطل
یا مشکوک و بی دلیلی رو می شنوند به سرعت قبول می کنند ولی اگه بخواهی برای همون
مردم توضیح بدی که این حرف اشتباهه باید صدها صفحه مطلب و استدلال بیاری
...


همیشه فکر
می کردم آیا فقط مختص این زمان بوده ،آیا علل زمانی و مکانی سبب این صحبت ها و
باور هاست؟چطور میشه به این مردم کمک کرد؟


تو پست
مربوط به خودم هم نوشتم ،بسیاری از ما فقط به کوهی از خبرها تبدیل شدیم! ما دوست
داریم اون نظری که به خورد ما دادن در مورد افراد بشنویم و قبول کنیم ،ما همه جا
ادعا می کنیم طرفدار حق هستیم اما اگر کلامی بر خلاف نظر خودمون بشنویم ،کلام رو
خفه می کنیم
.


برای
اثبات این موضوع به خودم و شما سعی کردم از سیاه ترین نقطه هایی که تو سیاست در
ذهن و دل هر کسی بود شروع کردم، "مصباح یزدی" با کوهی از همان حرفها و
تهمت ها ،در تک تک پست هایی که در مورد مصباح نوشتم ،سعی کردم جوری بنویسم که کمتر
خدشه به مطالب من وارد بشه(که شاید نظرات خوانندگان و فحاشی ها این نکته رو اندکی
تأیید کنه) به کسی کلام دروغی نبستم ،برای تمام مطالبم منبع ذکر کردم ولی باز هم
عده ای مطلب رو قبول نکردند
.


مثلا در
پست اسناد رسوایی مخالفان
مصباح
و پست قبلی اون
من تنها کاری که کردم این بود یه عکس از صحبت های آقای محتشمی پور رو گذاشتم(که
متهم به دروغگویی نشم)بعد در جواب اون عکس من فقط اسکن نامه های مصباح بعد اون تاریخی
که ایشون ذکر کرده بود را گذاشتم ولی باز هم عده ای قبول نکردند ،این خیلی قابل
تأمله
...


چرا عده
ای اینجوری هستند؟این افراد چطوری قانع میشن؟ آیا اصلا میشه این افراد رو قانع
کرد؟


شاید نکته
ای که اینجا مهم باشه فضا و عدالت رسانه ای باشه که این فضا ایجاد بشه که تمام حرف
ها زده بشه و مردم انتخاب کنند ،نکته مهم تر اینه که حرف باید درست زده بشه ،شاید
بعضی ها حرف های خوبی میزنند ولی برای بعضی ها خوب حرف زدن مهم تره
!  بعضی ها دنبال راهی برای دبه کردن
میگردن...


چرا من یک
واقعیت و حقیقت صرف رو با عکس و تصویر بیان می کنم عده ای فحاشی می کنند؟مطلبی که
گوینده هم به دروغ بودن اذعان داره به قولی شاه می بخشه ولی
....


توی همین
صحبت ها و فکر ها بودم که یه سخنرانی از استاد پناهیان شنیدم.این صحبت ها نکته های
جالبی داشت.شاید شنیدنش خالی از لطف نباشه
...


ایشون
بخشی از خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها رو خوندند که برای من تازگی داشت
.دو صفت مردم اون روزگار مدینه...


فالتفت فاطمة علیهاالسلام الی النساء، و قالت:
مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَةِ اِلی
قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیَةِ عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، اَفَلا
تَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمْ‏عَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها، کَلاَّ بَلْ رانَ عَلی
قُلُوبِکُمْ ما اَسَأْتُمْ مِنْ اَعْمالِکُمْ، فَاَخَذَ بِسَمْعِکُمْ وَ
اَبْصارِکُمْ، وَ لَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ،


آنگاه حضرت فاطمه علیهاالسلام رو به مردم کرده و فرمود:
ای مسلمانان! که برای شنیدن حرفهای بیهوده شتابان بوده،
و کردار زشت را نادیده میگیرید، آیا در قرآن نمی‏اندیشید، یا بر دلها مهر
زده شده است، نه چنین است بلکه اعمال زشتتان بر دلهایتان تیرگی آورده، و گوشها و
چشمانتان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل کرده، و بد راهی را به او...


این صحبت ها در جواب ابوبکر گفته میشه که حضرت زهرا رو به مردم حواله
میده
! البته این خطبه شرح
مفصلی داره که شما می تونید متن خطبه رو از اینجا
ببینید ،تو این خطبه بحث هایی صورت میگیره و حضرت زهرا استدلال های مختلفی در این
مورد بیان می کنند و وقتی ابوبکر از استدلال عاجز میشه میگه هرچی مردم بگن!(استدلال
های حضرت زهرا را می تونید از اینجا
مطالعه کنید)


شاید بهتر باشه ادامه داستان رو گوش کنید...(دانلود)



احتمالا بعد این صحبت ها دنبال صحبت های آیت الله بهجت در مورد کنفرانس برلین
می گردید، اگه خواستید می تونید همین جا گوش کنید...(دانلود)



(البته دو تا صحبت بالا بخشی از یک سخنرانیه که من سعی کردم بخش های مربوط به
بحث رو فقط بیارم اگه کسی تمام صحبت ها رو می خواهد بگه که براش بذارم.)


شاید بشه ادامه داد که نکته مهمی هم که توی صحبت های آقای پناهیان هم بود اینه
که بچه مذهبی ها و کسانی که این ادعا رو دارند باید مراقبت کنند ،جوری صحبت کنند
که محکم و استوار باشه ،شاید مشکلی که تو این سالهای اخیر به وجود اومده اینه که
افراد محکم و استوار صحبت نمی کنند که باعث میشه کسانی که تو دلشون مرض و غرضی
دارند گوشه ای از صحبت ها را تمسخر و کل کلام رو از بین ببرند.به نظر من الان محکم
و با دلیل حرف زدن از نون شب هم واجب تره!


از یه طرف هم یاد بالاترین
و اون نویسنده با اخلاق افتادم که با دیدن تیتر اشتباه کردن! عیبی نداره بدونید که
این سبقه تاریخی داره و قبل از شما هم چنین کسانی بودند.این حدیث هم خیلی مهم بود
که خدا نمی گذاره که مومن هیچگاه باطل رو جای حق اشتباه بگیره.روش به نظرم باید
خیلی فکر کرد.


از یه طرف هم باید نشست و کلاه خود رو قاضی کرد که چرا ما این طوری هستیم که
دوست داریم بدی و زشتی ای از مردم ببینیم؟چرا ما خوشحال میشیم آبرویی از کسی بره!؟
شاید مریضی و مشکلی روحی داریم یه وقت نشه همه فرصت ها تموم شده باشه و دستمون از
دنیا کوتاه...


بیایید همه موافق و مخالف محکم و استوار صحبت کنیم مگه همه ی ما ادعای حق بودن
نداریم پس چرا می ترسیم با دلیل صحبت کنیم؟البته نباید این با آزادی بیان اشتباه
بشه! تو آزادی بیان شما آزادی هر چی بگید چه راست چه دروغ!ولی تو قول سدید همه
آزادند که صحبت کنند ولی باید با دلیل و منطق صحبت کنند.


یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا


ای کسانی که ایمان آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید...(احزاب-70)

پ.ن.1:از دوست عزیز هم که نظر داده تشکر می کنم ،من دقت نکردم اگه جایی لفظ آقا ذکر نشده قصد بی احترامی نبوده و اتفاقی بوده ،البته از سر صمیمیت هم میشه باشه :)))