سلام
دوست داشتم در مورد آقای منتظری مطلب بنویسم و نوشتم و
خواهم نوشت...
بعد از ارتحال سه تن از مراجع بزرگ شیعه، حضرات آیات خویی،
گلپایگانی و مرعشی نجفی و در پی آن ها ارتحال جانگداز شیخ الفقها حضرت آیه الله
العظمی اراکی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اقدام به معرفی تعدادی از فقهای حوزه،
به عنوان مراجع تقلید کرد که نام مقام معظم رهبری نیز در میان آنها به چشم می
خورد.
متعاقب اقدام جامعه مدرسین، تکاپوی شدیدی از سوی آقای منتظری برای مقابله با مرجعیت
آقا صورت گرفت که یکی از آن موارد، ارسال پیامی توهین آمیز به مقام معظم رهبری بود
که در آن، ایشان مرجعیت آقا را به باد انتقاد گرفته و آن را موجب وهن مرجعیت شیعه
و حوزه های علمیه خوانده بود،برای قضاوت بهتر قسمتی از این نامه، در زیر درج می
شود.
در بند هفتم این نامه، که در تاریخ 12/8/1373 به واسطه آیه الله محمد مؤمن، به
مقام معظم رهبری ابلاغ شده بود، آمده است:
«مرجعیت شیعه همواره قدرت معنوی مستقلی بوده، بجاست این استقلال به دست شما شکسته
نشود و حوزه های علمیه جیره خوار حکومت نشوند که برای آینده اسلام و تشیع مضر است،
و هر چند ایادی شما تلاش کنند، جنابعالی اثباتاً موقعیت علمی مرحوم امام را پیدا
نمی کنید، نگذارید قداست و معنویت حوزه ها با کارهای دیپلماسی ارگان ها مخلوط شود،
به مصلحت اسلام و حوزه ها و جنابعالی است که دفتر شما رسماً اعلام کند، چون ایشان
کارشان زیاد است و وظیفه اداره کشور را به دوش دارند، از جواب دادن به مسائل شرعی
معذورند و از حال به بعد، جواب مسائل شرعی داده نمی شود و رسماً مراجعات علمی و
دینی و حتی وجوه شرعیه جزئیه را کما فی السابق به حوزه ها ارجاع دهید. » خاطرات
آقای منتظری، فصل دهم، ص .715
البته ایشون صحبت های دیگری هم داشته مثل صحبت زیر:
سه چهار نفر از تهران آمدند و اصلاً کسانی که ایشان را می
گفتند، هفت هشت نفر بیشتر نبودند و به زور هفت نفر را به عنوان مرجع گفتند که
ایشان را هم جزء کنند در صورتی که ایشان در حد فتوی و مرجعیت نیست. بنابراین
مرجعیت شیعه را مبتذل کردند. بچه گانه کردند. . . »
با چند سوال و استدلال ساده به بررسی این ادعاها می پردازیم...
شخص ایشان در زمان قائم مقامی، عهده دار منصب معنوی مرجعیت
نیز بودند و جالب این که مرجعیت ایشان پس از قائم مقامی و با تدبیر امام خمینی در
ارجاع بعضی از استفتائات حکومتی به ایشان صورت می گرفت1.این ارجاعات
فقهی که به منظور تقویت موقعیت سیاسی و تثبیت مرجعیت ایشان، از سوی امام خمینی
تدبیر شده بود، تماماً پس از قائم مقامی ایشان بوده است2.پس نشان میدهد
این ایراد ،بیشتر جنبه سیاسی دارد تا فقهی و جای تعجب است که ایشان چگونه برای حفظ
استقلال و قداست مرجعیت شیعه در آن زمان به این مسئله فکر نکرده بودند. همانگونه
که به غیر قانونی بودن «منصب قائم مقامی» و تصمیم خبرگان، هیچ اعتراضی نکردند!؟
توضیحات رهبر انقلاب در مورد این اتهامات شنیدنی است...
«به شما عرض می کنم عزیزان من، در امر مرجعیت سختگیر
باشید. مبادا احساسات، شما را به سمتی بکشاند. سختگیر به همان طرق شرعی که وجود
دارد، باشید. شاهد عادل بطلبید، آن هم نه یکی، آن هم نه هر شاهد عادلی. دو شاهد
عادل خبره و این کاره، که بشناسند. آنها باید شهادت بدهند که فلان کس جائز التقلید
و شایسته تقلید است تا بشود از او تقلید کرد. . . باید از آقایان قم و تهران هم
واقعاً تشکر کرد که فهرست از کسانی درست کردند که مردم می توانند از آنها تقلید
کنند و آن فهرست را به مردم دادند. این آقایان، این جا به وظیفه خودشان عمل کردند.
البته نمی شود گفت آنهایی که اسمشان در آن فهرست نیست، از کسانی که نامشان در
فهرست ذکر شده است، کم ترند، عرض کردم، اگر شما امروز به قم بروید، حداقل صد نفر
را می توانید پیدا کنید که می شود اسمشان را فهرست کرد و گفت این آقایان جائز
التقلیدند. برخلاف گفته دشمن که وانمود کرد جنگ قدرتی بر سر مرجعیت در ایران است.
. .
نه آقا، اشتباه کردید! هیچ جنگ قدرتی نیست هیچ دعوایی نیست. در باب مرجعیت،
کسانی هستند که با وجود شایستگی یک کلمه از خودشان اسم نمی آورند تا سی، چهل سال
می گذرد. بعد از این مدت به فکر آنها می افتند، پیششان می روند و اصرار می کنند
بعد از اصرار رساله می دهند، ما مثل مرحوم آیه الله العظمی اراکی زیاد داریم.
امروز در قم کسانی از همین عده هستند که شایسته مرجعیت اند، اما اگر هزاران نفر
بروند و بخواهند این ها را به میدان بکشانند، می گویند ما نمی آییم! بحمدالله چنین
کسانی امروز هستند. کسانی هستند که خودشان را اعلم از همه می دانند، اما بر زبان
هم جاری نمی کنند. غالباً مجتهدین خودشان را اعلم از دیگران می دانند - البته نمی
گویم همه، غالباً این گونه اند - اما با وجود این که خود را اعلم از دیگران می
دانند، حتی بر زبان جاری نمی کنند. این ها این گونه اند. حاضر نیستند خودشان را
مطرح کنند. حاضر نیستند به میدان بیایند. . .
البته در روحانیت هم آدم های ناباب هستند ما نمی گوییم نیستند. در روحانیت هست، در
کسبه هست، در دانشگاهی هست، در ارتش هست، در دستگاه های مختلف هست، آدم ناباب همه
جا هست. در روحانیت هستند آدم هایی که نان امام زمان را خورده اند، نمک امام زمان
را خورده اند، اما نمکدان امام زمان را شکسته اند و با راه امام زمان مخالفت کرده
اند. هستند، ما نمی گوییم نیستند. رادیوهای بیگانه بروند هر چه می خواهند با آنها
مصاحبه کنند. حاضرند به اندازه ده جلد کتاب هم به همه مقدسات جمهوری اسلامی فحش
بدهند! نه این که نیستند، هستند. اما، اولاً بسیار کم و ثانیاً منفور ملت ایران و
مسلمان های انقلابی اند. شما خیال می کنید کسانی که رادیوهای بیگانه و دستگاه های
استکباری، برای مرجعیت دل به آنها بسته اند، در داخل ایران کسانی اند که اگر
خودشان را در معرض اطلاع ملت قرار دهند، ملت، آنها را آرام می گذارد؟ ملت ایران از
خائنین نمی گذرد. تا امروز نگذشته است، در آینده هم از خیانتکاران نخواهد گذشت. .
.
عزیزانم! اگر واجب عینی باشد، من از زیر هیچ باری دوش خودم را خالی نمی کنم. در
قضیه مرجعیت، موضوع این گونه نیست. بار بر زمین نمی ماند. این قضیه متوقف به فرد
نیست. آری، آقایان فهرست دادند و اسم این حقیر را هم در آن فهرست آوردند. اما اگر
از من سؤال می کردند، می گفتم این کار را نکنید. بدون اطلاع من این کار را کردند.
بعد از آن که اعلامیه شان صادر شده بود، من خبردار شدم، والا نمی گذاشتم. حتی من
به تلویزیون اطلاع دادم و گفتم اگر آقایان ناراضی نمی شوند، اعلامیه آنها را که می
خوانید اسم مرا نخوانید. بعد گفتند که نمی شود، تحریف اعلامیه است. آقایان نشسته
اند، چند ساعت جلسه کرده اند نمی شود. من اکنون به شما عرض می کنم، ملت عزیز!
عزیزان من! آقایان محترم و بزرگانی که از گوشه و کنار گاهی به بنده پیغام می دهید
که رساله بدهم! بار فعلی من بسیار سنگین است. بار رهبری نظام جمهوری اسلامی و
مسؤولیت های عظیم دنیایی، مثل بار چند مرجعیت است. این را شما بدانید، اگر چند
مرجعیت را روی هم بگذارند، ممکن است بارش به این سنگینی شود، ممکن است. فعلاً
ضرورتی نیست. آری، اگر العیاذبالله وضع به جایی می رسید که می دیدم چاره ای نیست،
می گفتم عیبی ندارد. من با همه ضعف و فقری که دارم به فضل پروردگار، آن جا که
ناچار باشم - یعنی ضروری باشد - برای برداشتن ده بار به این سنگینی هم حرفی ندارم
که بردارم و روی دوش خود بگذارم. اما فعلاً آن گونه نیست. فعلاً نیازی نیست.
بحمداله این همه مجتهدین هستند. من قم را اسم آوردم، غیر قم هم هستند. مجتهدینی
هستند، افراد شایسته ای هستند، چه لزومی دارد حال که این بار سنگین را خدای متعال
بر دوش نحیف این حقیر ضعیف گذاشته است، بار مرجعیت را هم رویش بگذارند؟ احتیاجی به
این معنا نیست. پس کسانی که اصرار می کنند و می گویند، آقا رساله بدهید، توجه کنند
که من برای خاطر این از قبول بار مسؤولیت مرجعیت استنکاف می کنم. بحمدالله آقایان
هستند و نیازی به این معنا نیست. البته خارج از ایران حکم دیگری دارد. بار آنها را
من قبول می کنم. چرا؟ برای خاطر این که آن بار را اگر من برندارم، ضایع خواهد شد.
آن روزی که احساس کنم آقایانی که امروز بحمدالله در این جا هستند و به عقیده من
کافی هستند - و می بینم کفایت لازم و بلکه فوق اندازه ضروری برای تحمل بار مسئولیت
هم امروز در قم وجود دارد - می توانند بار خارج را هم تحمل کنند، آن جا باز من
کنار می کشم. امروز من درخواست شیعیان خارج از ایران را قبول می کنم، برای خاطر
این که چاره ای نیست. مثل همان جاهای دیگر است که ناگزیر هستیم. اما در داخل ایران
هیچ احتیاجی نیست. »منبع
البته همون طور که می دونید از اون تاریخ تا به امروز ایشون رساله عملیه در داخل ایران منتشر نکرده است.
یه نکته هم لازم ذکر کنم تمام صحبت های آقای منتظری ذکر
نشده و ایشون صحبت های تندتری هم انجام دادند که بیشتر جنبه توهین پیدا می کرد به
همین خاطر ذکر نکردم ،میشه گفت که این بحث تا صحبت های بعدی ایشون خطاب به آقای
خاتمی مسکوت بود ولی بعد از انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری ایران در سال 76
،آقای منتظری باز هم در مورد رهبر صحبت هایی کردند و همین طور سعی کردن آقای خاتمی
را به تقابل با رهبر دعوت کنند که موفق نشدند ،که این بار موضوع گیری قاطبه علما و
مراجع رو در پی داشت.
در پست های بعدی سعی می کنم در مورد اعلمیت آقای خامنه ای نظر
افراد مختلف و در زمان های مختلف رو ذکر کنم ،شاید جذاب ترین اظهار نظر ها موضع
گیری های آقایان هاشمی ،صانعی و خاتمی باشه...
من خودم به شخصه بهترین جواب به ایشون رو جواب آیت الله جوادی آملی می دونم البته اگر بخواهم تمامی جواب ها رو منتشر کنم شاید یه کم خسته کننده بشه ولی سعی می کنم اکثریت جواب ها منتشر بشه...
داشتم پیش خودم میگفتم با وجود این توهین ها و کم لطفی ها باز هم آقا برای درگذشت ایشون پیام فرستادند...
ای کاش اندکی از این اخلاق حسنه در وجود ما بود.
ببخشید یه کم طولانی شد :)))
پ.ن.1:نمی دونم تا کی دوام میارم ولی خیلی سخت شده ،از یه ور کمبود وقت و شب زنده داری ها از یه ور هم کم لطفی بعضی سایت ها و توهین ها...
دوست دارم هرچه زودتر برم سفر...
1-ایشان
در سال 1364 توسط مجلس خبرگان رسماً به عنوان رهبر آینده معرفی گردیدند. در مصوبه
اجلاسیه فوق العاده خبرگان که در آبان ماه 1364 برگزار شده بود، چنین درج شده است:
ماده واحد: حضرت آیت الله منتظری (دامت برکاته) در حال حاضر، مصداق منحصر به فرد
قسمت اول از اصل 107 قانون اساسی است و مورد پذیرش اکثریت قاطع مردم برای رهبری
آینده می باشد و مجلس خبرگان این انتخاب را صائب می داند. (مشروح مذاکرات دوره اول
مجلس خبرگان رهبری).
2- از جمله این ارجاعات می توان به ارجاع در مسئله تعزیرات
در استفتا فقهای شورای نگهبان در تاریخ 7 مهر 1365، ارجاع در خصوص حکم مفسد فی
الارض در پرسش آیت الله موسوی اردبیلی، رئیس قوه قضائیه در تاریخ 9 شهریور 1366،
ارجاع در خصوص بعضی از مسائل قضایی در زمان جنگ در پرسش شورای عالی قضایی در تاریخ
11 اردیبهشت 1365، ارجاع تصمیم گیری درباره برخی از مسائل قضایی - اجرایی در پرسش
سیدعلی اکبر محتشمی پور، وزیر کشور در تاریخ 2 اردیبهشت 1365 و ارجاع در خصوص
مناسک حج در استفتأ دفتر استفتائات حضرت امام، که همگی پس از مسؤولیت قائم مقامی
ایشان صورت گرفت.
پ.ن.1:دوست عزیزی یه جمله گفتن که شاید شنیدنش خالی از لطف نباشه...
شاید جواب خود امام باشه که هم رهبر بودن هم مرجع.
البته من دوست داشتم از زاویه دیگه ای به قضیه نگاه کنم و بیشتر به مقایسه بحث حکومتی و فقاهتی خود ایشون بپردازم.
پ.ن.2:امید خان من که نفهمیدم کجاتون سوخته انقدر فحش میدید؟اگه بحث منطقی دارید من در خدمتم وگرنه فحاشی منتشر نمیشه!
ساندیس خور ها
ساندویچ خورها
مواجب بگیر ها ...
تنها قسمت قابل انتشار بود :)))