سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عنوان

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چرا بعضی ها هر حرفی رو قبول می کنند؟(2)

    نظر
تو پست قبل در مورد این که چرا بعضی ها هر حرفی رو قبول می کنند نوشتم ،سعی می کنم با چند تا مثال بیشتر توضیح بدم.

مثال اول جرثقیل گیر کرده در بنای مقبره الشهدا است.

حتی کار تا جایی بالا گرفته بود که فارس هم نمی دونست که چگونه می توان جرثقیل به این بزرگی را از گنبد ساخته شده بیرون کشید!

من وقتی رفتم و از نزدیک دیدم باورم نمیشد که جرثقیل رو خارج کرده بودن!:))) (یه عکس هم گرفتم ،البته از تو ماشین در حال حرکت عکس انداختم و کیفیت خوبی نداره)

مثال دوم عکسی از آقای ناطق نوری است که روی صندلی در یک خانه ویلایی نشسته است و به دور دست ها می نگرد! یه بنده خدایی به من گفت که این ویلای آقای ناطق نوری در شمال است و در کنار این عکس چندین عکس دیگه قرار می گیره و یه دروغ بزرگ ساخته میشه...

که بله آقای ناطق چه ویلای بزرگ و چند صد میلیونی ای داره!

در حالی که این عکس در سفر ایشون همراه با رئیس مجلس در اوگاندا گرفته شده!منبع

مثال سوم دیگه تصویری نیست...

خودم چند روز قبل برای کار اداری به جایی مراجعه کرده بودم ولی سیستم شبکه ای اداره از مرکز قطع بود و امکان انجام عملیات ممکن نبود ،یه بنده خدایی هنوز فرق بین روشن بودن مانیتور و وصل بودن شبکه رو نمی دونست داد و بیداد می کرد که چرا کار ما را انجام نمی دید و گمان می کرد چون مانیتور روشن است و تصویر دارد سیستم باید کار کند!

و ده ها و صدها مثال دیگر مثل سی دی هایی که از آیینه ماشین ها آویزان میشد که مثلا پلیس با دستگاه های سرعت سنج نتواند که سرعت ماشین را تشخیص دهد!

یا کوتاه بودن سقف مترو مشهد! یا....

چرا ما این گونه عمل می کنیم چرا ما مسئله ای که نمی دانیم را باور می کنیم!؟باید با بدون منبع و علمی حرف زدن برخورد کرد هیچ کس و هیچ گروهی نباید بی منبع حرف بزند...

دوست داریم در عالم خودمان دل خوش باشیم ،البته این روحیه در بعد انتخاب هم به درد عده ای خورد و کسی نپرسید که چرا تقلب شده؟دلیلش چیه؟

و حتی وقتی جناب انصاری نتوانست به سوالات پاسخ بدهد کسی نگفت چرا به سوالات پاسخ داده نمیشود؟ چون ما دوست داریم در عالم خودمان زندگی کنیم و دوست نداریم دیوار باور ها و آروز های ما ترک بردارد...!

تنها راه مبارزه با این فضا به نظر من توسعه ی این توصیه قرآن است....

یا أَیهَا الَّذِینَ
آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا


ای کسانی که ایمان
آورده‌اید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید...(احزاب-70)

سدید یعنی محکم و استوار حرف زدن...

پ.ن.1:به این لینک برید و به خلیج فارس را بدید.


اتهامات آقای منتظری به رهبر و پاسخ آن...

    نظر


سلام


دوست داشتم در مورد آقای منتظری مطلب بنویسم و نوشتم و
خواهم نوشت...


بعد از ارتحال سه تن از مراجع بزرگ شیعه، حضرات آیات خویی،
گلپایگانی و مرعشی نجفی و در پی آن ها ارتحال جانگداز شیخ الفقها حضرت آیه الله
العظمی اراکی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اقدام به معرفی تعدادی از فقهای حوزه،
به عنوان مراجع تقلید کرد که نام مقام معظم رهبری نیز در میان آنها به چشم می
خورد.

متعاقب اقدام جامعه مدرسین، تکاپوی شدیدی از سوی آقای منتظری برای مقابله با مرجعیت
آقا صورت گرفت که یکی از آن موارد، ارسال پیامی توهین آمیز به مقام معظم رهبری بود
که در آن، ایشان مرجعیت آقا را به باد انتقاد گرفته و آن را موجب وهن مرجعیت شیعه
و حوزه های علمیه خوانده بود،برای قضاوت بهتر قسمتی از این نامه، در زیر درج می
شود.

در بند هفتم این نامه، که در تاریخ 12/8/1373 به واسطه آیه الله محمد مؤمن، به
مقام معظم رهبری ابلاغ شده بود، آمده است:


«مرجعیت شیعه همواره قدرت معنوی مستقلی بوده، بجاست این استقلال به دست شما شکسته
نشود و حوزه های علمیه جیره خوار حکومت نشوند که برای آینده اسلام و تشیع مضر است،
و هر چند ایادی شما تلاش کنند، جنابعالی اثباتاً موقعیت علمی مرحوم امام را پیدا
نمی کنید، نگذارید قداست و معنویت حوزه ها با کارهای دیپلماسی ارگان ها مخلوط شود،
به مصلحت اسلام و حوزه ها و جنابعالی است که دفتر شما رسماً اعلام کند، چون ایشان
کارشان زیاد است و وظیفه اداره کشور را به دوش دارند، از جواب دادن به مسائل شرعی
معذورند و از حال به بعد، جواب مسائل شرعی داده نمی شود و رسماً مراجعات علمی و
دینی و حتی وجوه شرعیه جزئیه را کما فی السابق به حوزه ها ارجاع دهید. » خاطرات
آقای منتظری، فصل دهم، ص .715


البته ایشون صحبت های دیگری هم داشته مثل صحبت زیر:


سه چهار نفر از تهران آمدند و اصلاً کسانی که ایشان را می
گفتند، هفت هشت نفر بیشتر نبودند و به زور هفت نفر را به عنوان مرجع گفتند که
ایشان را هم جزء کنند در صورتی که ایشان در حد فتوی و مرجعیت نیست. بنابراین
مرجعیت شیعه را مبتذل کردند. بچه گانه کردند. . . »


با چند سوال و استدلال ساده به بررسی این ادعاها می پردازیم...


شخص ایشان در زمان قائم مقامی، عهده دار منصب معنوی مرجعیت
نیز بودند و جالب این که مرجعیت ایشان پس از قائم مقامی و با تدبیر امام خمینی در
ارجاع بعضی از استفتائات حکومتی به ایشان صورت می گرفت1.این ارجاعات
فقهی که به منظور تقویت موقعیت سیاسی و تثبیت مرجعیت ایشان، از سوی امام خمینی
تدبیر شده بود، تماماً پس از قائم مقامی ایشان بوده است2.پس نشان میدهد
این ایراد ،بیشتر جنبه سیاسی دارد تا فقهی و جای تعجب است که ایشان چگونه برای حفظ
استقلال و قداست مرجعیت شیعه در آن زمان به این مسئله فکر نکرده بودند. همانگونه
که به غیر قانونی بودن «منصب قائم مقامی» و تصمیم خبرگان، هیچ اعتراضی نکردند!؟


توضیحات رهبر انقلاب در مورد این اتهامات شنیدنی است...


«به شما عرض می کنم عزیزان من، در امر مرجعیت سختگیر
باشید. مبادا احساسات، شما را به سمتی بکشاند. سختگیر به همان طرق شرعی که وجود
دارد، باشید. شاهد عادل بطلبید، آن هم نه یکی، آن هم نه هر شاهد عادلی. دو شاهد
عادل خبره و این کاره، که بشناسند. آنها باید شهادت بدهند که فلان کس جائز التقلید
و شایسته تقلید است تا بشود از او تقلید کرد. . . باید از آقایان قم و تهران هم
واقعاً تشکر کرد که فهرست از کسانی درست کردند که مردم می توانند از آنها تقلید
کنند و آن فهرست را به مردم دادند. این آقایان، این جا به وظیفه خودشان عمل کردند.
البته نمی شود گفت آنهایی که اسمشان در آن فهرست نیست، از کسانی که نامشان در
فهرست ذکر شده است، کم ترند، عرض کردم، اگر شما امروز به قم بروید، حداقل صد نفر
را می توانید پیدا کنید که می شود اسمشان را فهرست کرد و گفت این آقایان جائز
التقلیدند. برخلاف گفته دشمن که وانمود کرد جنگ قدرتی بر سر مرجعیت در ایران است.
. .

نه آقا، اشتباه کردید! هیچ جنگ قدرتی نیست هیچ دعوایی نیست. در باب مرجعیت،
کسانی هستند که با وجود شایستگی یک کلمه از خودشان اسم نمی آورند تا سی، چهل سال
می گذرد. بعد از این مدت به فکر آنها می افتند، پیششان می روند و اصرار می کنند
بعد از اصرار رساله می دهند، ما مثل مرحوم آیه الله العظمی اراکی زیاد داریم.
امروز در قم کسانی از همین عده هستند که شایسته مرجعیت اند، اما اگر هزاران نفر
بروند و بخواهند این ها را به میدان بکشانند، می گویند ما نمی آییم! بحمدالله چنین
کسانی امروز هستند. کسانی هستند که خودشان را اعلم از همه می دانند، اما بر زبان
هم جاری نمی کنند. غالباً مجتهدین خودشان را اعلم از دیگران می دانند - البته نمی
گویم همه، غالباً این گونه اند - اما با وجود این که خود را اعلم از دیگران می
دانند، حتی بر زبان جاری نمی کنند. این ها این گونه اند. حاضر نیستند خودشان را
مطرح کنند. حاضر نیستند به میدان بیایند. . .


البته در روحانیت هم آدم های ناباب هستند ما نمی گوییم نیستند. در روحانیت هست، در
کسبه هست، در دانشگاهی هست، در ارتش هست، در دستگاه های مختلف هست، آدم ناباب همه
جا هست. در روحانیت هستند آدم هایی که نان امام زمان را خورده اند، نمک امام زمان
را خورده اند، اما نمکدان امام زمان را شکسته اند و با راه امام زمان مخالفت کرده
اند. هستند، ما نمی گوییم نیستند. رادیوهای بیگانه بروند هر چه می خواهند با آنها
مصاحبه کنند. حاضرند به اندازه ده جلد کتاب هم به همه مقدسات جمهوری اسلامی فحش
بدهند! نه این که نیستند، هستند. اما، اولاً بسیار کم و ثانیاً منفور ملت ایران و
مسلمان های انقلابی اند. شما خیال می کنید کسانی که رادیوهای بیگانه و دستگاه های
استکباری، برای مرجعیت دل به آنها بسته اند، در داخل ایران کسانی اند که اگر
خودشان را در معرض اطلاع ملت قرار دهند، ملت، آنها را آرام می گذارد؟ ملت ایران از
خائنین نمی گذرد. تا امروز نگذشته است، در آینده هم از خیانتکاران نخواهد گذشت. .
.

عزیزانم! اگر واجب عینی باشد، من از زیر هیچ باری دوش خودم را خالی نمی کنم. در
قضیه مرجعیت، موضوع این گونه نیست. بار بر زمین نمی ماند. این قضیه متوقف به فرد
نیست. آری، آقایان فهرست دادند و اسم این حقیر را هم در آن فهرست آوردند. اما اگر
از من سؤال می کردند، می گفتم این کار را نکنید. بدون اطلاع من این کار را کردند.
بعد از آن که اعلامیه شان صادر شده بود، من خبردار شدم، والا نمی گذاشتم. حتی من
به تلویزیون اطلاع دادم و گفتم اگر آقایان ناراضی نمی شوند، اعلامیه آنها را که می
خوانید اسم مرا نخوانید. بعد گفتند که نمی شود، تحریف اعلامیه است. آقایان نشسته
اند، چند ساعت جلسه کرده اند نمی شود. من اکنون به شما عرض می کنم، ملت عزیز!
عزیزان من! آقایان محترم و بزرگانی که از گوشه و کنار گاهی به بنده پیغام می دهید
که رساله بدهم! بار فعلی من بسیار سنگین است. بار رهبری نظام جمهوری اسلامی و
مسؤولیت های عظیم دنیایی، مثل بار چند مرجعیت است. این را شما بدانید، اگر چند
مرجعیت را روی هم بگذارند، ممکن است بارش به این سنگینی شود، ممکن است. فعلاً
ضرورتی نیست. آری، اگر العیاذبالله وضع به جایی می رسید که می دیدم چاره ای نیست،
می گفتم عیبی ندارد. من با همه ضعف و فقری که دارم به فضل پروردگار، آن جا که
ناچار باشم - یعنی ضروری باشد - برای برداشتن ده بار به این سنگینی هم حرفی ندارم
که بردارم و روی دوش خود بگذارم. اما فعلاً آن گونه نیست. فعلاً نیازی نیست.
بحمداله این همه مجتهدین هستند. من قم را اسم آوردم، غیر قم هم هستند. مجتهدینی
هستند، افراد شایسته ای هستند، چه لزومی دارد حال که این بار سنگین را خدای متعال
بر دوش نحیف این حقیر ضعیف گذاشته است، بار مرجعیت را هم رویش بگذارند؟ احتیاجی به
این معنا نیست. پس کسانی که اصرار می کنند و می گویند، آقا رساله بدهید، توجه کنند
که من برای خاطر این از قبول بار مسؤولیت مرجعیت استنکاف می کنم. بحمدالله آقایان
هستند و نیازی به این معنا نیست. البته خارج از ایران حکم دیگری دارد. بار آنها را
من قبول می کنم. چرا؟ برای خاطر این که آن بار را اگر من برندارم، ضایع خواهد شد.
آن روزی که احساس کنم آقایانی که امروز بحمدالله در این جا هستند و به عقیده من
کافی هستند - و می بینم کفایت لازم و بلکه فوق اندازه ضروری برای تحمل بار مسئولیت
هم امروز در قم وجود دارد - می توانند بار خارج را هم تحمل کنند، آن جا باز من
کنار می کشم. امروز من درخواست شیعیان خارج از ایران را قبول می کنم، برای خاطر
این که چاره ای نیست. مثل همان جاهای دیگر است که ناگزیر هستیم. اما در داخل ایران
هیچ احتیاجی نیست. »منبع

البته همون طور که می دونید از اون تاریخ تا به امروز ایشون رساله عملیه در داخل ایران منتشر نکرده است.


یه نکته هم لازم ذکر کنم تمام صحبت های آقای منتظری ذکر
نشده و ایشون صحبت های تندتری هم انجام دادند که بیشتر جنبه توهین پیدا می کرد به
همین خاطر ذکر نکردم ،میشه گفت که این بحث تا صحبت های بعدی ایشون خطاب به آقای
خاتمی مسکوت بود ولی بعد از انتخاب آقای خاتمی به ریاست جمهوری ایران در سال 76
،آقای منتظری باز هم در مورد رهبر صحبت هایی کردند و همین طور سعی کردن آقای خاتمی
را به تقابل با رهبر دعوت کنند که موفق نشدند ،که این بار موضوع گیری قاطبه علما و
مراجع رو در پی داشت.


در پست های بعدی سعی می کنم در مورد اعلمیت آقای خامنه ای نظر
افراد مختلف و در زمان های مختلف رو ذکر کنم ،شاید جذاب ترین اظهار نظر ها موضع
گیری های آقایان هاشمی ،صانعی و خاتمی باشه...

من خودم به شخصه بهترین جواب به ایشون رو جواب آیت الله جوادی آملی می دونم البته اگر بخواهم تمامی جواب ها رو منتشر کنم شاید یه کم خسته کننده بشه ولی سعی می کنم اکثریت جواب ها منتشر بشه...

داشتم پیش خودم میگفتم با وجود این توهین ها و کم لطفی ها باز هم آقا برای درگذشت ایشون پیام فرستادند...

ای کاش اندکی از این اخلاق حسنه در وجود ما بود.

ببخشید یه کم طولانی شد :)))

پ.ن.1:نمی دونم تا کی دوام میارم ولی خیلی سخت شده ،از یه ور کمبود وقت و شب زنده داری ها از یه ور هم کم لطفی بعضی سایت ها و توهین ها...

دوست دارم هرچه زودتر برم سفر...



1-ایشان
در سال 1364 توسط مجلس خبرگان رسماً به عنوان رهبر آینده معرفی گردیدند. در مصوبه
اجلاسیه فوق العاده خبرگان که در آبان ماه 1364 برگزار شده بود، چنین درج شده است:

ماده واحد: حضرت آیت الله منتظری (دامت برکاته) در حال حاضر، مصداق منحصر به فرد
قسمت اول از اصل 107 قانون اساسی است و مورد پذیرش اکثریت قاطع مردم برای رهبری
آینده می باشد و مجلس خبرگان این انتخاب را صائب می داند. (مشروح مذاکرات دوره اول
مجلس خبرگان رهبری).


2- از جمله این ارجاعات می توان به ارجاع در مسئله تعزیرات
در استفتا فقهای شورای نگهبان در تاریخ 7 مهر 1365، ارجاع در خصوص حکم مفسد فی
الارض در پرسش آیت الله موسوی اردبیلی، رئیس قوه قضائیه در تاریخ 9 شهریور 1366،
ارجاع در خصوص بعضی از مسائل قضایی در زمان جنگ در پرسش شورای عالی قضایی در تاریخ
11 اردیبهشت 1365، ارجاع تصمیم گیری درباره برخی از مسائل قضایی - اجرایی در پرسش
سیدعلی اکبر محتشمی پور، وزیر کشور در تاریخ 2 اردیبهشت 1365 و ارجاع در خصوص
مناسک حج در استفتأ دفتر استفتائات حضرت امام، که همگی پس از مسؤولیت قائم مقامی
ایشان صورت گرفت.

پ.ن.1:دوست عزیزی یه جمله گفتن که شاید شنیدنش خالی از لطف نباشه...

شاید جواب خود امام باشه که هم رهبر بودن هم مرجع.

البته من دوست داشتم از زاویه دیگه ای به قضیه نگاه کنم و بیشتر به مقایسه بحث حکومتی و فقاهتی خود ایشون بپردازم.

پ.ن.2:امید خان من که نفهمیدم کجاتون سوخته انقدر فحش میدید؟اگه بحث منطقی دارید من در خدمتم وگرنه فحاشی منتشر نمیشه!

ساندیس خور ها
ساندویچ خورها
مواجب بگیر ها ...

تنها قسمت قابل انتشار بود :)))


پاسخ قاطع آیت الله جوادی آملی به سخنان آقای منتظری

    نظر
قول داده بودم نظر مراجع و علمای بزرگ را
در جواب آقای منتظری بنویسم،اول جواب آیت الله جوادی آملی رو می نویسم که این جواب رو خیلی
دوست دارم...

«در جریان ولایت
فقیه برخی شبهه
علمی دارند و برخی شهوت عملی، شما در خدمت سراسر قرآن کریم که مشرف می شوید
می
بینید قرآن این دو را همواره بازگو و نقل کرد. هر جا شبهه علمی بود قرآن
کاملاً
نقل کرد و پاسخ داد و هر جا شهوت عملی بود تهدید و انذار کرد، چه این که از
موعظت
هم دریغ نکرد. . . قرآن آن را که شبهه علمی دارد به عنوان رایزن فرهنگی می
پذیرد،
ولی آن که شهوت عملی دارد را به عنوان راهزن فرهنگی رمی می کند...

از آنجا که
طفره مستحیل است، اول ولایت فقیه را به وکالت فقیه تنزّل دادند آنگاه در
بخش بعدی
وکالت فقیه را به نظارت فقیه تنزل می دهند و از این به بعد چه بگویند خدا
می داند!
باید دید فقیه، ولی مسلمین است یا وکیل مسلمین؟ آیا وکیل مسلمین است یا
ناظر امور
مسلمین؟ برای اینکه دست ولایت را بگیرند و او را از مقام شامخ ولایت، به
وکالت
تنزل دهند. مغالطه ای را که منشأش اشتراک لفظی است مطرح کرده اند (می
گویند) ولایت
برای محجور و قصّر است مردم نیازمند به قیم نیستند. از آنجا که مردم محجور
نیستند،
محتاج به قیم و نیازمند به ولی نیستند. پس آنکه رهبری یک نظام است منتخب و
وکیل
مردم است نه ولی مردم.



بارها گفته شده که ولایت فقیه اصلاً از سنخ ولایت بر محجور نیست. آنچه در
فقه رایج
مطرح است با آنچه که به عنوان ولایت فقیه که ره توشه امام راحل بود، فرق
فراوان
دارد. . . ولایت فقیه اصلاً از این سنخ نیست تا بیگانه ای بگوید و دوست
نادانی
باور کند که مردم محجور نیستند. . . در وکالت موکل اصل است و وکیل فرع. هیچ
حقی در
قلمرو وکیل نیست مگر آنچه از موکل به وکیل برسد این فرق وکالت با ولایت
است. . .
اگر نظام اسلامی وکالت بود، باید همه امور مکتب در اختیار مردم باشد، همه
اموالی
که مکتب معین کرده است، در اختیار مردم باشد تا مردم چنین حقوقی را به
نماینده خود
واگذار کنند به فقیهی به عنوان وکیل رأی بدهند تا وکیل حقوق موکلین خود را
استیفا
کند. . . روح ولایت فقیه به ولایت فقاهت و عدالت برمی گردد. لذا چیزی نیست
که
ایشان در برابر او تسلیم نباشد، تسلیم شدن در برابر ولایت فقیه، یعنی تسلیم
در
برابر فقاهت و عدالت. بنابراین ولایت از جایگاه خود تنزل نمی کند و به
وکالت نمی
رسد. چه رسد به این که از وکالت تنزل کند و به نظارت برسد! از نظر فقهی
ناظر بودن
وظیفه تمامی مکلفین است. . . اگر شنیده اید در قانون اساسی برای مقام معظم
رهبری
حق نظارت هم آمده است. نظارت ایشان بر منظور و ناظر است. . . یکی از وظایف و
اختیارات ولی مسلمین در اصل 110 این است که او نظارت بر حسن اجرای سیاست
های کلی
مملکت دارد و ناظر بر ناظران و منظوران و نظارت آنان است او بر نظارت
دستگاه قضایی
نظارت دارد، بر نظارت مجلس نظارت دارد، بر نظارت ریاست جمهوری نظارت دارد،
نظارت
او ولایی است. » (در مسجد اعظم قم در جمع راهپیمایی بزرگ مدرسین و طلاب
حوزه علمیه
قم)

در ادامه هم بد ندیدم نظر آیت
الله جوادی آملی رو در مورد اجتهاد آقا بنویسم...

 «بسمه تعالی شانه العزیز
اجتهاد و عدالت آیت الله جناب آقای سیدعلی خامنه ای دامت برکاته مورد تأیید
می
باشد. لازم است امت اسلامی ایدهم الله در تقویت رهبری معظم له در بذل نفس و
نفیس،
در هیچگونه نثار و ایثار دریغ نفرمایند. لتکون کلمه الله هی العلیاءو
السلام علی
من اتبع الهدی.
جوادی آملی، 30 ذیحجه الحرام 1410 ه- ق»

در ادامه
نظرات آیت الله مکارم شیرازی ،آیت الله محمد فاضل لنکرانی ،آیت الله امینی
،آیت الله مومن ،آیت الله علی مشکینی ،آیت الله حسن زاده آملی ،آیت الله
ابولفضل خوانساری ،آیت الله جنتی ،آیت الله جناتی ،آیت الله صانعی ،آیت
الله بنی فضل ،آیت الله سید جعفر کریمی ،آیت الله راستی کاشانی ،آیت الله
محمود هاشمی شاهرودی و آیت الله قدیری و آیت الله فاطمی نیا رو می نویسم
فکر کنم کافی باشه.به گمانم نظر این
تعداد از مراجع و علما کافی باشه...

به این افراد میشه آیت الله مهدوی کنی ،آیت الله
مصباح ،آیت الله مجتهدی تهرانی و.... اضافه کرد که فکر کنم برای این افراد
لازم نباشه که نقل قولی گفته بشه.

سعی کردم این افراد بیشتر از بزرگان و علمای بزرگ حوزه باشند
که این شبهه پیش نیاد که کسانی با درجه فقهی پایین تر ،ایشون رو تأیید کرده
،این افرادی که ذکر کردم همه از مراجع و مدرسین بزرگ حوزه علمیه هستند.فکر کنم ده تا پست با همین موضوع در خدمت شما باشم
،سعی می کنم در میان این پست ها ،پست هایی با موضوعات دیگه بنویسم که خسته
کننده نشه...

اینم قسمت های دیگری از صحبت های ایشون به نقل از وبلاگ ارمینه:

چند روز پس از سخنان آیت الله منتظری طلاب،
روحانیون و جمعی دیگر از مردم در حرم حضرت معصومه و مسجد اعظم قم تجمع می
کنند، در این تجمع آیت الله جوادی آملی سخنرانی مفصلی را پیرامون مبانی
فقهی و قانونی ولایت فقیه و حوادث آن روز ایراد می کند. وی در ابتدای 
سخنانش خطاب به تجمع کنندگان اینگونه می گوید:

" آن چه از درون و بیرون مسجد اعظم امروز به
گوش و چشم می رسد و می خورد، فرق ممتاز بین ظهیر انقلاب و ظِهرِیِّ انقلاب
است، فرق ممتاز بین ظهیر ولایت فقیه و ظِهریِّ ولایت فقیه است. قرآن کریم
مردم موحد را و پرهیزگار را ظهیر دین و دین را ظهیر خود می داند. مردم
منحرف و آلوده ظِهریِّ دینند و دین را ظهریِّ خود می پندارند، آنکه پشتوانه
انقلاب است، پشتیبان ولایت فقیه است، حامی دین و مقام شامخ رهبری است(ظهیر
دین است) آنکه از پشت خنجر می زند ظهریِّ دین و ولایت فقیه است... مطلب
مهم ان است که برخی در جریان ولایت فقیه، شبهه ی علمی دارند، برخی شهوت
عملی...در جریان ولایت فقیه چون طفره مستحیل بود، اول ولایت فقیه را به
عنوان وکالت فقیه تنزل دادند، در بخش بعدی، وکالت فقیه را به نظارت فقیه
تنزل می دهند و از این به بعد چه بخواهند خدا می داند... گفتند ولایت برای
محجور و قُیّم و قصّر است، مردم نیازمند به قیّم نیستند، چون مردم محجور
نیستند، محتاج به قیّم نیستند، نیازمند به ولی نیستند..."

بعد از این آیت الله جوادی آملی با آوردن
آیات و روایاتی پیرامون تنزل ولایت فقیه به وکالت فقیه و تنزل مجدد آن به
نظارت فقیه مباحثی فقهی را مطرح می کند و بعد از طرح مباحثش سخنانش را
اینگونه ادامه می دهد:

" جوانان عزیز
دانشجویان گرانقدر شما اگر دلیرید در قبال دین خاضعید، این مغالطه است که
شما را فریفته اند. جوانان عزیز دانشگاه مستحضر باشید ولایت فقیهی که در
دین آمده است و بنیانگذار جمهوری اسلامی معمار چنین ولایتی بود، بعد به
شاگردان خود آموخت، که ازین سنخ اصلا نیست، نه ولایت بر مرده است و نه
ولایت بر کسانی که به منزله ی مرده هستند، تا کسی بگوید ما که محجور نیستیم
پس قیم لازم نداریم... ولایت در « انما ولیکم الله» خطاب به عقلا و
فرزانگان جامعه و به افراد عاقل بالغ، مکلف هوشیار بیدار است. می گوید: ای
عقلا ولی شما بالذات خداست، از طرف خدا، پیامبر، بعد از پیامبر جانشین
معصوم او، بعد از جانشین معصوم، نائب خاص او، بعد از نائب خاص او، نائب عام
او، نظیر مقام معظم رهبری..."

بعد از آن آیت الله جوادی املی بحث پیرامون 
ولایت  فقیه را در کلام شیخ انصاری و صاحب جواهر و قانون اساسی ادامه می
دهد، وی همچنین راجع به قلمرو ولایت و وکالت توضیحاتی را ارائه می کند و در
قسمت پایانی سخنانش دوباره نقبی صریح تر به حوادث اخیر می زند:

" ... پس وقتی قرآن را می نگرید، مسئله ی
ولایت است، نه وکالت، نه نظارت. وقتی قانون اساسی را می نگرید، مسئله ی
ولایت است، نه وکالت، نه نظارت. در مصاحبه ریاست محترم جمهور دیدید که
ایشان گفت: حمایت از قانون اساسی در سایه ی خضوع در برابر مقام معظم رهبری
است،پشتیبانی ولایت، حمایت از ولایت، مهمترین راهکار تقویت قانون اساسی و
عمل به قانون اساسی و حرمت به قانون اساسی است...مطلبی که باید در پایان به
حضور شما علماء فضلاء، بزرگان و دانشگاهیان و حوزویان و سراسر ایران
اسلامی برسانم، این است که ما به سمت صد در صد اسلامی شدن داریم حرکت می
کنیم، کسی نگفت در دستگاه ما اشکالی نیست، کسی نگفت تخلف نداریم، کسی نگفت
همه اینها کسانی هستند که مانند زمان ولی عصر(عج) عهده دار « بهم یملا الله
الارض قسطا و عدلا» هستند، ما نمی گوییم این نظام را با نظام آخرین امام
حساب کنید، می گوییم این نظام را با نظام اولین امام حساب کنید...الان دشمن
داخل و خارج صف بسته است که خدای ناکرده نظام را از درون بپوساند، ما بیش
از هر چیزی وظیفه داریم، ظهیر ولایت باشیم نه ظهریّ. البته برادران بزرگوار
حوزه و دانشگاه، جوانهای دبیرستانی و اقشار مختلف کمال نظم را رعایت
خواهند کرد، بهانه ای به دست هیچ کسی نخواهند داد، امنیت را حفظ خواهند
کرد، ولی بالاخره این کشور حسابی دارد یا نه؟ قانون اساسی باید اجرا شود یا
نه؟ ولایت فقیه پشتیبانی دارد یا نه؟ چیز مهمی در مملکت رخ نداد تا بیگانه
خیال کند و دورخیز بردارد. شبهه و شهوتی است. شبهه ی علمی را به عنوان
رایزنی فرهنگی همگان جواب داده و می دهند و اگر شهوت عملی از گلوی کسی
برخواست، ان را هم خفه می کنند..."